فرهامفرهام، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره

فرهام بالام

می نویسم برایت

می خواهم بگویم برایت می خواهم بنویسم برایت ای هستی دردانه من تا تو هستی پیش ما درد دنیا ، دردو غم پوچ است وبس معنی زندگی من وبابا ای دوای درد ما چون تو هستی وبس خلاصه می کنم برایت نفس نباشد ،هست ،نیست پس بدان،نفس ما تو هستی                                        درد دل یک مادر وپدر                 &nb...
23 بهمن 1390

تشک بازی

فسقلییه مامان این تشک بازی رو خودم برات درست کردم تا باهاش بازی کنی وقتی درست می کردم به بابات گفتم اگه توش بازی نکنه خیلی ناراحت می شم آخه خداییش خیلی خسته شده بودم هم به کارای خونه می رسیدم وقتی تو هم می خوابیدی زود می رفتم پای چرخ خیاطی تا تشکتو درست کنم در ضمن دست پسر گلم درد نکنه  باهاش بازی می کنی وبه آهنگش گوش میکنی و به عروسکاشم ضربه می زنی.   ...
23 بهمن 1390

نبستن قرارداد

      قبل از اینکه فرهام به دنیا بیاد چند تا فرم استخدامی پر کرده بودم تا اینکه وقتی فرهام یک ماهه بود به مصاحبه دعوت شدم ، به مصاحبه رفتم تا اینکه چند روز پیش زنگ زدند که قبول شدم وباید برای بستن قرار داد به اونجا برم من فرهامو آماده کردم تا با بابای فرهام بریم اونجا تا اونجا رفتم و اسممو هم نوشتم ولی نی نی کوچولو هی تو فکرم بود که اون چی میشه آخه هنوز خیلی کوچیکه فرهامم که فقط تا الان شیر مادر می خوره بالاخره احساس مادرانم باعث شد که این موقعیت شغلی رو از دست بدم .حالا قرار یک مصاحبه دیگه هم برم نمی دونم بر یا.................................................. تا بعد ببینیم چی میشه      &...
23 بهمن 1390
1