و این طور شد که حادثه وحشتناکی که زلزله نام دارد اهر .ورزقان .هریس .کلیبر وتبریز را لرزاند . ساعت 4 به بعد بود که من فرهام را خواباندم و چند دقیقه نگذشته بود که صدای عجیبی شنیدم وهراسان با لحاف فرهام را در بغلم گرفتم وبه بیرون از منزل دویدم دم در که رسیدم نتونستم در را باز کنم خونه بابام بودم که داد می زدم بابام اومد در باز کرد تا داینکه بیرون رفتیم دیدیم که زلزله است خیلی ترسیده بودیم زلزله 6.2 ریشتری در اهر ما را هم به وحشت انداخت تا اینکه بیش از یک هفته در بیرون از منزل بودیم ودر چادر زندگی می کردیم ولی فرهام روز اول پشه ها هم بهت رحم نکرده بودن این عکس ها هم عکس اون روزایی که بیرون زندگی می کردیم وهمچنان ت امروز لرزه ها ادام...